تمجید یوهان ولفانگ گوته شاعر و نویسندۀ شهیر آلمانی دربارۀ حافظ
گوته :
خیلی ها تا فقیر نشوند قدر پولشان را نمی دانند ، بقیه با وقتشان چنین اند .
بيست سال به خوشی گذراندم و از روزگار بهره بردم.چه دورانی كه مثل عهد برمكيان زيبا و دلپذير بود!"
شمال و غرب و جنوب،پريشان و آشفته اند.تاج ها درهم می شكنند و امپراتوری ها به خويش می لرزند.بيا! از اين دوزخ بگريز و آهنگ شرق دلپذير كن،تا در آنجا نسيم روحانيت بر تو وزد و در بزم عشق و می و آواز آب خضر جوانت كند.
بيا! من نيز رهسپار اين سفرم تا در صفای شرق آسمانی،طومار قرون گذشته را درنوردم و آنقدر در دور زمان واپس روم تا به روزگاری برسم كه در آن،مردمان جهان قوانين آسمانی را با كلمات زمينی از خداوندان فرا می گرفتند و چون ما فكر خويش را از پی درك حقيقت رنجه نمی داشتند.
بيا! من نيز رهسپار ديار شرقم تا در آنجا با شبانان درآميزم و همراه كاروان های مشك و ابريشم سفر كنم.از رنج راه،در آبادی های خنك بياسايم و در دشت و كوير،راه هايی را كه به سوی شهرها می رود بجويم.
ای حافظ! در اين سفر دور و دراز،در كوره راه های پر نشيب و فراز،همه جا نغمه های آسمانی تو رفيق راه و تسلی بخش دل ماست؛مگر نه راهنمای ما هر شامگاهان با صدايی دلكش بيتی چند از غزل های شورانگيز تو را می خواند تا اختران آسمان را بيدار كند و رهزنان كوه و دشت را بترساند؟
ای حافظ مقدس! آرزو دارم كه همه جا،در سفر و حضر ،در گرمابه و ميخانه با تو باشم،و در آن هنگام كه دلدار نقاب از رخ برمی كشد و با عطر گيسوان پرشكنش مشام جان را معطر می كند تنها به تو انديشم تا در وصف جمال دلفريبش از سخنت الهام گيرم و از اين وصف،حوريان بهشت را به رشك افكنم!
به اين سعادت شاعر حسد مبريد و در پی آزردن او مشويد،زيرا سخن شاعر چون پرنده ای سبك روح گرد بهشت پرواز می كند و برای او حيات جاودان می طلبد.
.:
ادامه مطلب :.